نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
فضایل و رذایل اساس نظریه های فضیلت هستند اما اینکه فضیلت چیست و چگونه می توان آن را به دست آورد دارای دشواری ها و تنوع های خاصی است. ابن مسکویه و زاگزبسکی هر دو از نظریه فضیلت دفاع می کنند با این تفاوت که ابن مسکویه تحت تأثیر سنت عقل گرایی و آموزه های دین اسلام، فضیلت را فی نفسه ارزشمند نمی داند بلکه آن را مقدمه ای برای دست یافتن به سعادت می داند و از رویکرد سعادت گرایی فضیلت دفاع می کند. ویژگی اصلی این رویکرد عبارت است از اینکه فضایل بر اساس ارتباط آنها با سعادت تعریف می شوند. در مقابل زاگزبسکی تحت تاثیر سنت تجربه گرایی از رویکرد فاعل مبنا دفاع می کند و معتقد است که فضایل فی نفسه ارزشمند هستند. بر اساس این رویکرد آنچه اساسی است ویژگی یا انگیزه خوب یا بد فینفسه است، نه خوب یا بد بودنی که از برخی مفاهیم پیشینی درباره خیر گرفته میشوند؛ بنابراین عملی صحیح است که شخص فضیلت مندی آن را انجام داده است و حالاتی از امور خیر هستند؛ زیرا آنها چیزهایی هستند که اشخاص فضیلت مند انگیزه دارند آنها را دنبال و یا انجام دهند. در این مقاله داده ها به صورت کتابخانه ای گرداوری شده سپس با استفاده از روش توصیفی و تحلیل محتوا به ارزیابی تطبیقی دیدگاه ابن مسکویه و زاگزبسکی پرداختیم. بدین منظور بحث را از نظریه فضیلت ابن مسکویه و زاگزبسکی آغاز کردیم سپس با رویکرد تطبیقی به ارزیابی دیدگاه آنان پرداختیم.
کلیدواژهها